سرگرمی و تفریح و بازی و دانلود و آموزش

از پشت صندلي دانشگاه تا آن ‌سوي ديوار زندان
 

عاقبت اينجا مي‌پوسم
نام: پوران

سن: 42 سال

تحصيلات: دانشجوي اخراجي

اتهام: مواد مخدر

خانواده از هم‌گسيخته و فقر فرهنگي و اقتصادي از جمله عوامل اصلي است كه سبب مي‌شود يك فرد به بزهكاري روي بياورد. اما اين قاعده استثناهايي هم دارد. پوران يكي از همين استثناهاست، او با اين‌كه خانواده‌اي منسجم داشت، گرفتار مواد مخدر شد و كار به جايي رسيد كه از پشت ميله‌هاي زندان سر درآورد. پوران قبل از اين‌كه درباره اتهام و نحوه دستگيري‌اش توضيح بدهد، از خانواده‌اش مي‌گويد: «پدرم كارمند بود و هميشه به من و خواهرم مي‌رسيد و همه هوش و حواسش به ما بود. واقعا پدر خوبي بود. اين‌كه مي‌‌گويم «بود» به اين خاطر است كه ديگر مرا بچه خودش نمي‌داند، سال‌هاست كه خبري از او ندارم.»

پوران در كمال آرامش درس خواند و ديپلم گرفت بعد از آن هم در روزهاي بازنشستگي پدر نه به خاطر نياز مالي فقط به اين دليل كه سرش گرم باشد و دستش در جيب خودش، مشغول به كار شد. او مي‌گويد: «در يك بوتيك فروشنده شدم، آن موقع 19 سالم بود. كنكور دادم، اما قبول نشده بودم. البته باز‌هم درس مي‌خواندم خيلي دلم مي‌خواست دانشگاه بروم اما قبل از آن ازدواج كردم.»

آشنايي پوران و شوهرش اتفاقي بود. خودش اين‌طور توضيح مي‌دهد: «آرش چند باري براي خريد آمد و بعد گفت از من خوشش آمده. او مهندس بود و وضع مالي خوبي داشت. هيچ‌كس با ازدواج ما مخالفت نكرد و همه چيز به خوبي و خوشي انجام شد و ما سر خانه و زندگي خودمان رفتيم.»

پوران خيلي زود بچه‌دار شد، يك پسر و يك دختر. بعد از آن بود كه قبولي در دانشگاه زن جوان را از خانه و خانواده‌اش دور كرد. او مي‌گويد: «در شهرستان قبول شده بودم و نمي‌خواستم بروم، اما آرش گفت نبايد جلوي پيشرفت خودم را بگيرم. دوري از شوهر و بچه‌ها خيلي برايم سخت بود و من بيشتر اوقات با يكي از بچه‌هاي خوابگاه درددل مي‌كردم و او بود كه مواد مخدر را به من داد.»

هم‌خوابگاهي پوران به اين بهانه كه مخدر غم و غصه را از ياد مي‌برد، او را به سمت مصرف مواد كشاند تا اين‌كه بتدريج پوران وابستگي كامل پيدا كرد و به يك معتاد تبديل شد. زن ميانسال بقيه ماجرا را اين طور شرح مي‌دهد: «به خاطر مصرف مواد از دانشگاه اخراج شدم و پدرم وقتي موضوع را فهميد، طردم كرد. بعد از مدتي هم از آرش جدا شدم، اوضاع هر روز بدتر مي‌شد تا اين‌كه با مرد ديگري ازدواج كردم، البته مخفيانه. او هم مرد خوبي بود، اما هنوز مدت زيادي از ازدواج ما نگذشته بود كه مرا در جاده گرفتند. مواد زيادي همراه داشتم براي مصرف خودم خريده بودم از همان موقع به زندان افتادم و شوهرم تازه فهميد من معتاد هستم.»پوران حالا 5 سال است كه زنداني است. شوهر دومش در يك سانحه رانندگي فوت شده و همسر اولش نيز همراه بچه‌ها ايران را ترك كرده است. اين زن بشدت احساس تنهايي مي‌كند و مي‌گويد: «نه كسي به ملاقاتم مي‌‌آيد و نه كسي به تلفن‌هايم جواب مي‌دهد، عاقبت اينجا مي‌پوسم.»

مريم عفتي




ارسال توسط اسماعیل عربی
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 92 صفحه بعد

آرشیو مطالب
بهداشت و سلامت
امکانات جانبی

پیج رنک